سلام !
خیلی وقته که دلم میخواد از حوزه برم
دلیلش رو می پرسی؟
بزار از روز ی بگم که با هزار امید و آرزو و دلخوشی آخرین امتحانم رو دادم و گفتم : خب! دیگه تمومه حوزه.
مدرکم رو گرفتم و رفتم به سمت فردا های روشنی که برای خودم میدیدم .
مدتی گذشت و دیدم ..خبری نیست …قرار نیست سرکار برم یا…
یه چله نماز اول وقت برداشتم و به خدا گفتم : میدونم دارم بابت انجام دادن کاری که وظیفمه ازت درخواست پاداش میکنم ها .ولی این چهل روز رو نمازام تماما اول وقت میخونم ..یه کاری ..یه راهی جلو پام بزار که مشغول شم .
حالا بگذریم از وضع مالی بدی که داشتیم و شدیدا نیاز به پول داشتم ..
دقیقا روز چهلم که من نا امید شده بودم از اینکه کاری باشه …
مدیر حوزه خودمون گفت ما نیاز به یه معاون داریم .
به معنای واقعی معجزه بود برام .
رفتم سر کار با حقوق خیلی خیلی کم …و این ادامه داشت و ادامه داشت ..
در حالی که حقوق یک کارگر ساده رسیده بود به 10 تومن ..ما همچنان داشتیم با حقوق قبلی روزگار سپری میکردیم مثلا 2 تومن..
بارها به خودم گفتم بسه دیگه قرار نیست تحولی بشه .
برو بشین تو خونه ..بچه هات بیشتر بهت نیاز دارن .
اما موندم … ادامه دادم ..چون شروعش برام مثل معجزه بود .
الان یه امیدی بهمون دادن که حقوق ها قراره بیشتر بشه ..
به نظرتون تمومش کنم ؟…
برم خونه و بچه داریم برسم ؟ یا صبر کنم شاید فرجی شد؟
فک کنم دوراهی هست که تو به عنوان یه مادر خانه دار و شاغل حتما بهش رسیدی …
میشه به منم کمک کنی؟